به گزارش مشرق، «امیر استکی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
هر ایده، اندیشه و سبک زندگی اگر به سمت فرقه شدن حرکت کند به شکل بالایی مستعد خشونت خواهد بود. حتی اگر پرهیز از خشونت از خطمشیهای اصلی آن نیز باشد اما باز در شرایطی که اعضای فرقه احساس کنند در خطرند، از هیچ اقدامی ولو خشن و غیرانسانی دریغ نخواهند کرد. تشابه رفتارهای خشن دوشنبه شب اهل فرقه با جنایتهای داعش، به هیچوجه اتفاقی نیست و اشتراک اساسی آنها در همین ویژگی فرقهای است.
واکنش اکثریت قریب به اتفاق شاهدان وقایع دوشنبه شب ابراز تاسف توأم با ترس و دلهره بود. دقیقا همان احساسی که به انسان در مواجهه با جنایتهای دواعش دست میدهد. همه منتظر برخورد قانونی و مقتدرانه با این جماعت زنجیر پاره کرده قرون وسطایی هستند، همانگونه که برابر داعش چنین انتظاری را داشتند اما هستند کسانی که در این کشور چنین خواستهای نداشته و با توسل به استانداردهایی دوگانه به دنبال بهرهبرداری سیاسی از هر پتانسیلِ ولو وحشیانهای ضد جمهوری اسلامی باشند. زمانی که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در پاسخ به پرسش از مشروعیت کاربرد زور در قبال تروریسم و آدمکشی، سخن از ضرورت کاربست آن میکنند، روشنفکران و تجدیدنظرطلبان وطنی اما اعتقاد دیگری دارند.
پاسخ این پرسش از سوی روشنفکران و لشکر روزنامهنگاران اطرافشان دقیقا بستگی دارد که به نفع یا ضرر کدام حکومت باشد. یعنی اگر فرانسه را یک خطر امنیتی تهدید کند و داعشیها در آنجا رعب و وحشت ایجاد کنند و ملت را با کامیون زیر بگیرند، آنگاه کاربرد زور در سرکوب داعش نهتنها مشروع، بلکه واجب خواهد بود و روشنفکران وطنی هم از همین تهران خودمان با روشن کردن چندین هزار شمع با خلق مظلوم فرانسه همدردی میکنند و برای دولت فخیمه آن کشور آرزوی موفقیت کامل در سرکوب داعش و تندروهای مسلمان آدمکش میکنند اما در ایران از دیدگاه اینان حکومت در همه زمینهها حق اعمال قدرت به منظور برقراری نظم و آرامش را ندارد. از نظر اینان هر گروهی که به هر دلیل در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار میگیرد میتواند از حق استفاده از زور برای مقاصد خود استفاده کند و کاربست زور در مقابله با آن از سوی حکومت رفتاری غیراخلاقی، غیرقانونی و نامشروع خواهد بود.
عناصر فرقه نورعلی تابنده این روزها از سوی روشنفکران وطنی و هوادارانشان مجاز هستند به هر نحوی که میتوانند با این اقدامات حکومت اسلامی مخالفت کنند. حتی اگر تشخیص بدهند باید با اتوبوس، مردم و نیروهای رسمی و قانونی برقرارکننده نظم عمومی را زیر بگیرند. اینجاست که مجوز به کار بردن خشونت بر مبنای عقاید فرقه در برابر اعمال قوانین جاری کشور از سوی عناصر این فرقه صادر میشود و از سوی روشنفکران وطنی مهر تایید میخورد و حاصل آن شهادت ۴ مامور تامین امنیت توسط آنها در دوشنبه خونین خیابان پاسداران است. از این منظر اگر بنگریم، پیروان داعش آنگاه که به کشتن انسانهای دیگر با توجیهات مذهبی و دینی و فرقهای رو میآورند و اقدام به حملات مرگبار در هر کجا که امکانش فراهم شود میکنند نیز در حال انجام فعلی مشروعند.
چه اینکه آنها هم به اندازه این عناصر آشوبطلب برای اعمال خشونت دلیل و برهان «خوداقناعکننده» دارند و لابد به مثابه عناصر این فرقه احساس کردهاند چیزی از مقدساتشان در خطر است و باید کاری کنند و از کیان و حیثیت چیزی ولو با کشتن یا کشته شدن، پاسداری کنند اما دواعش مغضوب روشنفکران وطنیاند و اینان نه. تفاوتشان هم نه در مبانی مشترک عقایدشان و نه در راه و رسم فرقهای دینداریشان، بلکه در نسبتی است که پتانسیل احتمالی مخالفتشان با جمهوری اسلامی ایران با اهداف توسعه جامعه مدنی(!) روشنفکران و تجدیدنظرطلبان ایرانی برقرار میکند.
حتی اگر داعش پایگاه گستردهای در ایران داشت بدون شک مورد حمایت اینان قرار میگرفت کما اینکه عبدالمالک ریگی جنایتکار هم از سوی همین روشنفکران وطنی مورد حمایت قرار گرفت و رسانههای مرجع اینان در خارج از کشور بارها با رویکردی همدلانه با او و اعضای اصلی دار و دسته آدمکشش مصاحبه و به نحوی از انحا از اقداماتشان دفاع کردند. همه و همه هم به این دلیل ساده و تا حدود بسیار زیادی احمقانه که ریگی و عناصر فرقه نورعلی تابنده در موضعی خصمانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران قرار داشته و دارند.
با این اوصاف هر جمعیت و گروهی در ایران با هر مبنایی اگر و فقط اگر به نحوی با جمهوری اسلامی به مخالفت بپردازد، از سوی جماعت موصوفالذکر، مجوز به کار بردن خشونت و امکان برخورداری از حمایتهای معنوی، رسانهای و حتی مرتبط شدن با خارج ایران را به دست خواهد آورد. مثلا اگر فلان گروه قومی در کشور به هر دلیلی بخواهد از قوانین کشور تمکین نکند، آنگاه است که از نظر اینان اقداماتش حتی اگر به واقع برخلاف ادعاها و تمایلات اینان در راستای مدرنیزاسیون جامعه ایرانی باشد و با ابزار خشونت و خونریزی به پیش برده شود هم مشروع و قابل حمایت تلقی خواهد شد. در همین زمینه نسبتی که اینان با بعضی گروههای قومیتی تجزیهطلب ایرانی برقرار میکنند جالب توجه است. در حالی که این گروهها که بیشتر در نواحی غربی کشور فعال هستند به دنبال به چالش کشیدن مفهوم دولت- ملت ایرانی هستند اما باز بنا به کاربردی که میتوانند در تضعیف جمهوری اسلامی ایران داشته باشند مورد حمایت قرار میگیرند.
درباره مورد عناصر فرقه نورعلی تابنده هم مساله اساسا به همین نحو است، چرا که طریقتهای تصوف اصولا به دنبال چنگ زدن به سنت در مفهوم ناخواستنیاش برای شبهروشنفکران و تجدیدنظرطلبان داخلیاند اما به واسطه نگاه پراتیکی که از آن یاد کردیم باز مورد حمایت قرار میگیرند و به واسطه توان بهمنوار رسانهای که این جماعت از آن برخوردار است، کمکم مساله آنها تبدیل به یک معضل حقوق بشری برای نظام جمهوری اسلامی و دستمایه افزایش فشار بر عموم مردم ایران خواهد شد. این اتحاد و همپیمانی در دشمنی با مردم آن هم با توجیه حمایت از همان مردم از نوبرانههای این روشنفکران و حامیان و طرفدارانشان است.
در جریان فتنه ۸۸ همگان دیدند چگونه از گوگوش تا سروش و از منافقین و همین عناصر آشوبطلب و سمپاتهای عبدالمالک ریگی تا حکومتهای مرتجع منطقه، تجزیهطلبان شرق و غرب و... همه و همه به منظور براندازی جمهوری اسلامی زیر علمی که مدعیان ایراندوستی و وطنپرستی(!) بلند کرده بودند، گرد آمدند؛ با این استدلال که دشمن مشترک را به هر نحو باید ساقط کرد و حالا هم اگر چه نظام برآمده از انقلاب از توطئه آنان به سلامت گذر کرد اما برایشان تاکتیک سابق هیچ از موضوعیت نیفتاده و نخواهد افتاد. در این میانه مردم ایران و خون و مال و جان و امنیتشان برای اینان از بیارزشترین چیزهاست.